روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
هوای آزاد

اَیاهو

 

«غارنشین»

 

غار؛چه چیزی رابه یادت می آرد"غار"؟

 

مکانی تاریک؟ هوایی نمناک؟فضایی مخوف؟

 

سکوت و خلوتی که هرازگاه صداهای نا آشنا و رعب آوری درآن طنین انداز می شود؟

 

تابه حال تنهای تنها، به غاررفته ای؟جایی باخصوصیاتی که شمردم؛

 

یا اگرخودت نرفته ای، فامیلی دوستی،آشنایی داری که رفته باشد؟

 

اگرپاسخت مثبت است،حتما ازاومعنای"غار"را بپرس.

 

اگر می خواهی درباره "غارنشین"بیشتربدانی بازهم ازاینجاگذرکن.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط قطره 87/4/29:: 5:3 عصر     |     () نظر